طلاق در سنین بالا دلایل و عوامل بسیاری دارد

پایانی قبل از پایان

اشتراک گذاری :

خبرداری؟ جدایی واقعیتی است که بخشی از پیوستن محسوب می‌شود؛ واقعیتی تلخ، اما در عین حال اجتناب ناپذیر که در اشکال گوناگون به منصه ظهور می رسد.

آیا عشق دلبستگی و پیوستگی ضمانت ھمیشگی دارد. آیا شور عشق در ابتدای زندگی توان ادامه را در میانه راه خواھد داشت؟ سوالاتی از این دست در رابطه با جدایی در نیمه یا انتھای راه به ذھن ما خطور خواھد کرد.

چه عواملی باعث جدایی زوجین در میانسالی خواھد بود؟ از میان انبوه مقالات وسخنرانی ھا، نکته خاصی وجود دارد که کمتر در نوشته ھای اصحاب سلامت روان و رابطه، بدان پرداخته شده است.

پایانی قبل از پایان

در نظریه عشق استرنبرگ، عشق ترکیبی از ٣ مولفه» صمیمیت «» شور و شوق «و» تصمیم و تعھد «به عنوان مھارتی روانی برای پویایی رابطه زوجین در نظر گرفته شده است.

مولفه اول صمیمیت عبارت از احساس محبت و اظھار آن، علاقه، مراقبت، مسئولیت، ھمدلی و غمخواری نسبت به فردی است که شخص او را دوست دارد. صمیمیت جنبه ھیجانی و عاطفی دارد و نوعی احساس گرمی، محبت، نزدیکی، مرتبط بودن و مشغول طرف مقابل بودن در فرد ایجاد می‌کند.

پایانی قبل از پایان

مولفه دوم شور و عشق، شامل اشتیاقی مبتنی بر انگیزش ھای جنسی و جذابیت جسمانی است و شامل اشتغالات ذھنی مثبت نسبت به معشوق است این بعد جنبه انگیزشی دارد.

مولفه سوم تعھد است که شامل تصمیم ھای خودآگاھانه و غیر خودآگاھانه‌ای می‌شود که فرد برای دوست داشتن دیگری اتخاذ و خود را متعھد به حفظ آن می‌کند. این حالت جنبه شناختی دارد و دربرگیرنده تصمیم کوتاه و بلند مدت برای دوست داشتن و مراقبت از معشوق است. حفظ و نگھداری از معشوق شامل تصمیم گیری در این باره است که فقط با یک نفر باشد و شریک دیگری برای خود انتخاب نکند.

 

استرنبرگ ھفت نوع عشق را در ترکیبی از مؤلفه ھای مذکور در نظر می‌گیرد که شامل دوستی، شیفتگی، عشق تھی، عشق رمانتیک، عشق رفاقتی و عشق ساده لوحانه می‌شود که با کمی دقت می‌توان حضور یک یا دو مولفه را در ھر کدام از آنھا یافت. اما درنھایت» عشق کامل «از ھر سه مولفه برخوردار است و زوج ھایی که چنین عشقی را تجربه می‌کنند، به سطح بالایی از تفاھم دست می‌یابند و با کمک یکدیگر، بر شرایط استرس زا در زندگی فائق بیایند. حفظ عشق کامل ممکن است سخت‌تر از دستیابی به آن باشد، زیرا در این نوع عشق باید مؤلفه ھای عشق به عمل درآیند و برای صیانت و حفاظت از یک رابطه عاشقانه، ھر لحظه ارزیابی شوند.

بلوغ عشق ورزی، با اینکه از نگاه بسیاری از روانشناسان یک رفتار سطح بالا از شناخت و یادگیری است، در عین حال با موانعی ھم روبروست. بحران میانسالی از ابتدای ۴۰ سالگی جزو اساسی‌ترین این موانع به شمار می‌آید، زوجین پس از عمل به شناختھای اولیه در ارتباط با خویشتن، زندگی و رابطه در میانه راه بحرانی را تجربه خواھند کرد. به شکلی که رانه ھای درونی و کشمکشھای بیرونی از کودکی تا میانسالی رنگ می‌بازند و پس از آن است که دیگر چیزی ناھوشیار و نیمه ھوشیار، آنھا را به حرکت وا نمی‌دارد.

آنھا در این بحبوحه دچار آشفتگی و پریشانی خواھند بود و اگر بتوانند از این مقطع با کسب و حفظ تفرد، به سلامت عبور کنند و بلوغ عشق ورزی را با سعی و آفرینش خود پیش ببرند، کمتر دچار سوگ از دست دادن خواھند شد. تلاش ھای پیشین خود را بیھوده نخواھند یافت و شناخت ھای درونی شده خود را برای پویایی روابط صمیمانه به کار خواھند گرفت.

به زبانی ساده، اگر تاکنون با میل به اتصال و یگانگی با دیگری خود را کامل می‌دیدند، با بلوغ روانی می‌توانند در عین تفرد با وجود مرزھای شخصی، روابط چند مولفه‌ای خود را پویا نگه دارند.

از سوی دیگر درجاتی از اختلالات خلقی و شخصیتی در میانه راه به حد اعلای خود خواھد رسید و زوجین پس از ١٠ الی ۵١ سال زندگی مشترک، متوجه شکاف عمیقی در رابطه خود خواھند شد، که دلیلی دیگر برای جدایی آنھا در میانسالی است. رسوب الگوھای شخصیت، توانایی انعطاف شخصیتی در مواجھه با تغییرات محیطی را از آنان سلب می‌کند. مھارت تشخیص و حل مساله را از به دلیل خودکار شدن پاسخ ھا، از دست می‌دھند. در واقع می‌توان گفت در» اینجا و اکنون زندگی نخواھند کرد. با گذشت زمان، الگوھای ناکارآمد شخصیت، قوام خواھند یافت و علیه عشق و دلبستگی طغیان خواھند کرد و پیش ازپایان، به رابطه خاتمه خواھند داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *