تولید و صادرات، معادل عاشقی یا دیوانگی

اشتراک گذاری :

خبرداری؟ دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان

در مملکتی که بی ثباتی و بحران های اقتصادی امری عادی است، قیمت ها لحظه ای تغییر می کند، تورم دورقمی نزدیک به 50 درصد به اعتراف مرکز آمار و بانک مرکزی است، قیمت دلار در ایران را در بازار کشورهای افغانستان، عراق، دوبی و… تعیین می کنند، سکه در کمتر از یک ماه 14 میلیون تومان گران می شود، قیمت مسکن در کمتر از 6 ماه میانگین 6 میلیون تومان بالا می رود، بازار سیاه امری عادی برای خودرو داخلی است و تفاوت قیمت کارخانه با بازار آزاد 20 میلیون تومان است، سومدیریت اصطلاحی عادی است و هیچ مسوولی از این اتهام ناراحت نمی شود و خلاصه هیچ کس پاسخگوی هیچ اتفاقی نیست، تولید کردن و تولیدکننده بودن چیزی به غیر از دیوانگی نیست.

کجای دنیا را سراغ دارید که اگر 4 میلیارد تومان پول داشته باشید و 100 سکه بخرید، ظرف یک ماه یک میلیارد و 100 میلیون تومان سود می کنید بدون آنکه هیچ مشکلی داشته باشید؟ این همه سود را در شرایطی بدست می آورید که مالیات نمی پردازید، کارگر استخدام نمی کنید، برای گرفتن مجوز در ادارات دولتی سرگردان و تحقیر نمی شوید، لازم نیست به شهرداری پاسخگو باشید و دهها و صدها مشکل دیگر را تجربه نمی کنید. حتی لازم نیست هوش اقتصادی داشته باشید. فقط بخرید و یک گوشه رها کنید تا گران شود. آیا در این شرایط ، تولید بنابر اعتراف تمامی تولیدکنندگان، عاشقی یا دیوانگی نیست؟

دلالی هیچ چیز نمی خواهد. فقط کافی است حساب بانکی با نقدینگی مناسب داشته باشید، به بازار بروید و اولین چیزی که می فروشند را بخرید. اگر دلار یا سکه می خرید، که بسادگی قابل انتقال است، اما اگر کالای دیگری می خرید، حتی لازم نیست آن را تحویل بگیرید، فقط کافی است رسید انبارداری را به شما بدهند تا مالک کالای داخل انبار بشوید و منتظر بمانید تا یک شبه ره صد ساله را بپیمایید.

برای آنکه کالایی تولید شود، در وهله اول نیاز به سرمایه گذار است که البته آغاز مشکلات رقم می خورد. باید طرح توجیهی داشته باشید که مورد تایید مسوولان قرار گیرد و هفت خان را طی کنید تا حداقل پس از گذشت 3 ماه و حداکثر تا بی نهایت بتوانید مجوز فعالیت بگیرید. پس از آن خرید زمین، ساخت سوله، گرفتن مجوز برای وارد کردن ماشین آلات، تامین ارز از بازار آزاد، استخدام کارگر، مالیات، بیمه و دهها و صدها چالش را تجربه کنید تا بتوانید به افتخار تولیدکنندگی نایل شوید.

بیشتر بخوانید:

فرصت دیدن ندیدن‌ها

در حالی که با هزاران دردسر و خون دل خوردن تولید می کنید، تازه اول بحران است که این کالا را چگونه باید بفروشید. کالایی که هزینه های تولید از مواد اولیه تا دستمزد کارگر، بیمه، مالیات، برق، آب، گاز و… را نقد پرداخت کرده اید، باید به صورت اقساط چند ماهه در بازار عرضه کنید و یک حسابدار ماهر برای پیگیری چک های برگشتی استخدام کنید.

بدتر آنکه کالاهای مشابه تولید داخل، به اشکال قانونی و غیر قانونی به نوعی وارد می شود که سخن از مافیای واردات به میان می آید و هیچ کس هم نمی داند این مافیا کیست، کجاست و چرا با آن برخورد نمی شود. این در حالی است که مطابق ماده ۱۶ قانون برنامه توسعه، برای حداکثر استفاده از توان تولیدی و خدماتی کشور و حمایت از کالای ایرانی، وزارت صمت موظف است ثبت سفارش کالاهای مصرفی و مصرفی بادوام خارجی دارای مشابه ایرانی را که با کیفیت مناسب و به میزان کافی تولید شده، ممنوع کرده یا بر اساس ماده (۳۲) قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه کشور، از موانع تعرفه‌ای و فنی جهت واردات استفاده کند.

در این شرایط ناامید کننده، دل به بازارهای صادراتی می بندید و پس از صرف هزینه های کلان سفر و مکاتبه و بکارگیری بازاریابان ماهر، تصمیم می گیرید کالایتان را صادر کنید. اما به این سادگی ها نیست. باید مجوز صادرات بگیرید و تعهد بدهید که اگر صادر کردید، ارز آن را مطابق تصمیم دولت در زمان مشخصی بازگردانید و به قیمت نیمایی بفروشید. به عبارت بهتر حتی اختیار ارز ناشی از صادرات را هم ندارید.

29 مهر روز صادرات است تا در این روز چالشهای صادرات بررسی، از صادرکننده تقدیر و مشکلات رفع شود. اما هیچ اتفاق مبارکی نمی افتد. مشکلات را همگان می دانند، اما مشکل گشایی نیست. در حالی که مقابل پای واردکننده فرش قرمز پهن می شود، صادرکننده باید از مسیری سنگلاخ عبور کند.